ترجمه کلمه self controlled

self controlled خوددار

ترجمه کلمه self contradictory

self contradictory “متناقض با خود،متناقض بازرگانى : خود ناسازگارى”

serve at table پيشخدمتى کردن

self control مسک نفس ،کف نفس ،قوه خوددارى

self contradiction “تضاد نفس ،معارضه بانفس ،تناقض گويى قانون ـ فقه : تناقض گويى”

serve notice on “اخطار کتبى دادن به قانون ـ فقه : اخطار کتبى دادن به”

self contented از خودراضى

serve one a trick بکسى حيله زدن

self content از خود راضى ،رضايت از خود

saleb ( )salep(گ.ش ).سحلب ،ثعلب