separate estate قانون ـ فقه : اموال شخصى زن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه sell to pass
sell to pass خيانت به مرام دسته خود کردن
Read More »ترجمه کلمه sell the pass
sell the pass قانون ـ فقه : خيانت به مرام دسته خود کردن
Read More »ترجمه کلمه separate loading
separate loading “مجزا پرشونده علوم نظامى : مهمات مجزا”
Read More »ترجمه کلمه sell short
sell short پيش فروش کردن
Read More »ترجمه کلمه separate maintenance
separate maintenance قانون ـ فقه : نفقه زنى که جدا از شوهر زندگى مى کند
Read More »ترجمه کلمه separate sewer
separate sewer معمارى : شبکه مجزا
Read More »ترجمه کلمه sell out
sell out “تاترى که تمام بليط هايش بفروش رفته ،يکجا فروختن ،خيانت کردن قانون ـ فقه : معامله کردن”
Read More »ترجمه کلمه separate opinion
separate opinion “راى جداگانه قانون ـ فقه : رايى که ناظر به مسائل مختلف باشد”
Read More »ترجمه کلمه salamander
salamander “(ج.ش ).سمندر،يکجور سوسمار يا مارمولک علوم مهندسى : مجراى شمش ريزى”
Read More »