trial “امتحان کردن ،ازمايش کردن ،ازمايشى ،کوشش( در ازمايش)،محاکمه ،دادرسى ،ازمايش ،امتحان ،رنج ،کوشش ،سعى قانون ـ فقه : محاکمه ،دادرسى روانشناسى : محاکمه بازرگانى : محاکمه ورزش : مسابقه مهارت موتورسوار در مسير با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها در هر دور علوم نظامى : محاکمه محاکمه کردن”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه triad
triad “مجموع سه چيز،تثليث ،سه تايى ،ثلاثى ،مجموعه سه تايى کامپيوتر : مجموعه سه تايى الکترونيک : نقاط سه قلو روانشناسى : سه عنصرى”
Read More »ترجمه کلمه to tinge with red
to tinge with red کمى قرمز کردن
Read More »ترجمه کلمه triage
triage علوم نظامى : سيستم ارزيابى خدمات پزشکى و نيازهاى درمانى پرسنل
Read More »ترجمه کلمه to tire down or out
to tire down or out ازپادراوردن
Read More »ترجمه کلمه triacyl glycerol
triacyl glycerol شيمى : ترى اسيل گليسرول
Read More »ترجمه کلمه to tip one the wink
to tip one the wink با اشاره چشم چيزى رابکسى رساندن
Read More »ترجمه کلمه tax exempt
tax exempt معاف از ماليات
Read More »ترجمه کلمه technical specifications
technical specifications مشخصات فنى
Read More »ترجمه کلمه triable
triable ازمايش کردنى ،ازمودنى
Read More »