to take note of ملاحظه کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه trigger
trigger “مدار رهاساز،برانگيزنده ،پاشنه ،پرتاب کردن فشنگ ،ماشه اسلحه ،گيره ،سنگ زير چرخ ،چرخ نگهدار،ماشه( چيزى را )کشيدن ،رها کردن ،راه انداختن کامپيوتر : راه انداختن روانشناسى : راه اندازى ورزش : ماشه تفنگ علوم هوايى : محرک علوم نظامى : شروع کردن حمله يا کار”
Read More »ترجمه کلمه to take notes of
to take notes of ياد داشت برداشتن از،خلاصه نويسى کردن از
Read More »ترجمه کلمه tax
tax “عوارض ،باج ،خراج ،تحميل ،تقاضاى سنگين ،ملامت ،تهمت ،سخت گيرى ،ماليات بستن ،ماليات گرفتن از،متهم کردن ،فشاراوردن بر قانون ـ فقه : ماليات گرفتن از بازرگانى : ماليات”
Read More »ترجمه کلمه trigeminal nerve
trigeminal nerve روانشناسى : عصب سه قلو
Read More »ترجمه کلمه trigeminal neuralgia
trigeminal neuralgia نورالژى عصب سه قلو،درد عصب سه قلو
Read More »ترجمه کلمه to take notice
to take notice ملتفت شدن ،ملتفت بودن ،توجه کردن ،اعتنا کردن ،بهوش بودن
Read More »ترجمه کلمه trigatron
trigatron الکترونيک : تريگاترون
Read More »ترجمه کلمه to take of a
to take of a اقدام کردن
Read More »ترجمه کلمه to take off
to take off کندن ،دراوردن ،برداشتن ،بردن ،کم کردن ،سر کشيدن ،پرواز کردن ،پريدن
Read More »