ترجمه کلمه target bow

target bow ورزش : کمان مخصوص تيراندازى با تير و کمان

ترجمه کلمه terms

terms “شرايط بازرگانى : ضوابط”

to let blood رگ زدن ،خون گرفتن

termor “دارنده حق رقبى قانون ـ فقه : دارنده حق عمرى”

to let down پايين کردن ،پايين گذاشتن ،انداختن ،مايوس کردن

termograph عمران : دستگاهى که حرارت روزانه را ثبت ميکند

to let drop ول کردن ،رهاکردن ،انداختن

termless بى وعده ،بى مدت ،بى پايان ،غير قابل توصيف ،بدون شرط

to let fall انداختن ،ول کردن

to let go ول کردن ،ازادکردن