assembly order “دستور مونتاژ وسايل علوم نظامى : دستور تعمير دستور جمع شدن در نقطه تجمع”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه assembly order control number
assembly order control number “شماره کنترل دستور کار تعمير علوم نظامى : شماره کنترل تعميراتى”
Read More »ترجمه کلمه assembly program
assembly program “assembler،برنامه همگذارى کامپيوتر : برنامه اسمبلى”
Read More »ترجمه کلمه assembly shop
assembly shop علوم مهندسى : کارگاه مونتاژ
Read More »ترجمه کلمه assayer
assayer عيارگير،دينارسنج ،صاحب عيار،معير،ازماينده
Read More »ترجمه کلمه assemblage
assemblage “جمع اورى اماد،جمع اورى ،اجتماع ،انجمن ،عمل سوار کردن( ماشين يا موتور) علوم نظامى : جمع اورى اقلام تدارکاتى”
Read More »ترجمه کلمه assemble
assemble مجتمع کردن ،ترجمه نمودن و ايجاد هماهنگى در داده هاى مورد نياز يک برنامه کامپيوترى و برگرداندن داده به زبان ماشين و تهيه برنامه نهايى جهت اجرا ترجمه علائم سمبليک به کدهاى معادل در ماشين ،مونتاژ،يکپارچه کردن ،فراهم اوردن ،انباشتن ،گرداوردن ،سوار کردن ،جفت ک
Read More »ترجمه کلمه assemble (to)
assemble (to) “جمع اورى کردن ،سر هم کردن قطعات ،سوار کردن قطعات بازرگانى : مونتاژ کردن علوم نظامى : سوار کردن ،گرد اوردن”
Read More »ترجمه کلمه assemble and go
assemble and go همگذارى و اجرا
Read More »ترجمه کلمه assemble capital stock
assemble capital stock “سرمايه پرداخت نشده قانون ـ فقه : بقيه سرمايه اى که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمايه اى که بر مبناى ان ماليات محاسبه مى شود”
Read More »