assigment “واگذارى بازرگانى : تفويض”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه assign
assign “حواله گير،حواله کردن ،انتقال دادن و واگذار کردن ،نسبت دادن ،منتصب کردن ،مامور کردن ،محول کردن واگذار کردن ،واگذار کردن ،ارجاع کردن ،تعيين کردن ،مقرر داشتن ،گماشتن ،قلمداد کردن ،اختصاص دادن ،بخش کردن ،ذکر کردن کامپيوتر : ASSI قانون ـ فقه : تخصيص دادن بازرگ”
Read More »ترجمه کلمه assignability
assignability تخصيص دادنى ،قابل تعيين
Read More »ترجمه کلمه assignable
assignable حواله اى ،واگذاردنى ،قابل تعيين و تخصيص ،معين ،مشخص ،معلوم
Read More »ترجمه کلمه assignable credit
assignable credit “اعتبار قابل انتقال بازرگانى : اغتبار قابل واگذارى”
Read More »ترجمه کلمه assignants
assignants قانون ـ فقه : اسکناس
Read More »ترجمه کلمه assignat
assignat اسکناس( در شورش فرانسه)
Read More »ترجمه کلمه assignation
assignation تعيين وقت ،قرار ملاقات ،واگذارى ،ميعاد
Read More »ترجمه کلمه assigned forces
assigned forces “نيروهاى زير امر علوم نظامى : نيروهاى مامور به نيروهاى واگذار شده به”
Read More »ترجمه کلمه assigned role
assigned role روانشناسى : نقش محول
Read More »