assimilatory هم جنس کننده ،هم جنس شونده ،شباهت دهنده
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه assion
assion گماردن ،نسبت دادن
Read More »ترجمه کلمه assist
assist بازيگرى که درکسب امتياز کمک کرده رساندن گوى به يار براى گل زدن در هاکى روى يخ ،همدستى و يارى کردن ،دستگيرى کردن ،شرکت جستن ،حضور بهم رساندن ،توجه کردن ،مواظبت کردن ،ملحق شدن ،پيوستن به ،حمايت کردن از،پايمردى کردن ،دستيارى کردن ،ياور،همکارى ،کمک کردن ،مساع
Read More »ترجمه کلمه assistance
assistance “دستيارى ،پايمردى ،همدستى ،کمک ،مساعدت ،مواظبت ،رسيدگى قانون ـ فقه : کمک يک جانبه کشورى به کشور ديگر بدون اينکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد”
Read More »ترجمه کلمه assistant
assistant “معاون ،ياور،دستيار،بردست ،ترقى دهنده ،نايب قانون ـ فقه : همدست علوم نظامى : کمک”
Read More »ترجمه کلمه assistant chief of staff
assistant chief of staff “معاون رئيس ستاد،معاونت( هر يک از قسمتهاى ستاد از سپاه به بالا) علوم نظامى : معاونت”
Read More »ترجمه کلمه assistant chief of staff, g1 (personnel)
assistant chief of staff, g1 (personnel) “معاونت پرسنلى ،رکن يکم علوم نظامى : اداره يکم”
Read More »ترجمه کلمه assistant chief of staff, g3 (operations
assistant chief of staff, g3 (operations “معاونت عمليات ،رکن سوم علوم نظامى : اداره سوم”
Read More »ترجمه کلمه assistant chief of staff, g4 (logistics)
assistant chief of staff, g4 (logistics) “معاونت لجستيکى ،رکن چهارم علوم نظامى : اداره چهارم”
Read More »ترجمه کلمه assistant chief of staff,g2 (intelligenc
assistant chief of staff,g2 (intelligenc “معاونت اطلاعات ،رکن دوم علوم نظامى : اداره دوم”
Read More »