assume “التزام ،در دست گرفتن فرماندهى تقبل کردن فرماندهى ،بخود گرفتن ،بخود بستن ،وانمود کردن ،تظاهر کردن ،تقليد کردن ،فرض کردن ،پنداشتن ،بعهده گرفتن ،تقبل کردن ،انگاشتن قانون ـ فقه : تعهد روانشناسى : فرض کردن علوم نظامى : عهده دار شدن”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه assumed
assumed بخود بسته ،بخود گرفته ،عاريتى ،فرضى
Read More »ترجمه کلمه associationist
associationist روانشناسى : تداعى گرا
Read More »ترجمه کلمه associative
associative انجمنى ،شرکت پذير
Read More »ترجمه کلمه associative facilitation
associative facilitation روانشناسى : سهولت ناشى از تداعى
Read More »ترجمه کلمه associative fluency
associative fluency روانشناسى : سيالى تداعى
Read More »ترجمه کلمه associative inhibition
associative inhibition روانشناسى : بازدارى ناشى از تداعى
Read More »ترجمه کلمه associative law
associative law شيمى : قانون شرکت پذيرى
Read More »ترجمه کلمه associative mechanism
associative mechanism شيمى : مکانيسم تجمعى
Read More »ترجمه کلمه associative memory
associative memory “حافظه انجمنى کامپيوتر : حافظه شرکت پذير روانشناسى : حافظه تداعى”
Read More »