average fixed cost بازرگانى : هزينه ثابت متوسط
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه average flow
average flow “بده ميانگين معمارى : جريان متوسط”
Read More »ترجمه کلمه average heading
average heading “جهت متوسط مسير علوم نظامى : جهت متوسط هواپيما”
Read More »ترجمه کلمه average input
average input بازرگانى : نهاده متوسط
Read More »ترجمه کلمه average intensity
average intensity علوم هوايى : شدت جريان متوسط
Read More »ترجمه کلمه average kinetic energy
average kinetic energy شيمى : انرژى متوسط جنبشى
Read More »ترجمه کلمه aver
aver از روى يقين گفتن ،بطور قطع اظهار داشتن ،اثبات کردن ،تصديق کردن ،بحق دانستن
Read More »ترجمه کلمه average
average “ميانگين حسابى ،خسارت( دريائى)،معدل گرفتن ،به دست اوردن مقدار متوسط،مقدار متوسط،ميانگاه ،حد متوسط،معدل ،متوسط،درجه عادى ،حد وسط( چيزيرا )پيدا کردن ،ميانه قرار دادن ،ميانگين گرفتن ،رويهمرفته ،بالغ شدن علوم مهندسى : ميانگين عمران : متوسط معمارى : روى هم رفته”
Read More »ترجمه کلمه average adjuster
average adjuster بازرگانى : کارشناس تعيين خسارت بيمه
Read More »ترجمه کلمه average adjustment
average adjustment بازرگانى : تصفيه خسارت
Read More »