backstroke “ضربه باپشت دست ،(درتفنگ )پس زنى ،لگدزنى ،برگشت ،عقب زنى ،(شنا )کرال پشت ورزش : شناى پشت”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه backstroker
backstroker ورزش : شناگر پشت
Read More »ترجمه کلمه backswept
backswept برگشته بطور مايل واريب
Read More »ترجمه کلمه backswing
backswing ورزش : تاب اوليه راکت تنيس بسمت عقب
Read More »ترجمه کلمه backsword
backsword شمشير يک لبه ء برنده ،شمشير يکدمه
Read More »ترجمه کلمه backsword man
backsword man شمشيرباز
Read More »ترجمه کلمه backtell
backtell “ابلاغ دستورات رسيده از رده بالا،رله کردن دستورات علوم نظامى : تکرار فرامين”
Read More »ترجمه کلمه backtrack
backtrack رد گم کردن ،عدول کردن
Read More »ترجمه کلمه backtracking
backtracking کامپيوتر : عمل پيمايش معکوس يک ليست
Read More »ترجمه کلمه backup
backup “پشتيبان ،پشتيبانى کردن کامپيوتر : فرمانBACKUP ورزش : جانشين بازيگر”
Read More »