balisage علوم نظامى : مشخص کردن مسير جاده با چراغهاى راهنما
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه balk
balk “مرز،زمين شخم نشده ،(مج )مانع ،مايه ء لغزش ،طفره رفتن از،امتناع ورزيدن ،رد کردن ،زيرش زدن ورزش : خطاى توپزن ،قسمت پشت خط عرضى روى ميز بيليارد”
Read More »ترجمه کلمه balkan entent
balkan entent قانون ـ فقه : ائتلاف ممالک بالکان
Read More »ترجمه کلمه balkanization
balkanization تقسيم بقطعات ريز( مثل کشورهاى بالکان)
Read More »ترجمه کلمه balkanize
balkanize ناحيه اى را بقطعات ريز تقسيم کردن( مثل کشورهاى شبه جزيره ء بالکان)
Read More »ترجمه کلمه balker
balker طفره رو،زيرش زن
Read More »ترجمه کلمه balking billiard
balking billiard ورزش : بيليارد فرانسوى با ۴ خط محدوده
Read More »ترجمه کلمه bald eagle
bald eagle (ج.ش ).عقاب گر،نوعى عقاب که در شمال امريکا زندگى ميکند
Read More »ترجمه کلمه bald style
bald style روش و مکتب ساده وبى لطافت
Read More »ترجمه کلمه baldachin
baldachin “عرشه معمارى : اسمانه”
Read More »