barrier spacing “فاصله بين موانع علوم نظامى : مرزبندى کردن”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه barrier tactics
barrier tactics “فن استفاده از موانع علوم نظامى : تاکتيک تهيه موانع”
Read More »ترجمه کلمه barrier to entry
barrier to entry بازرگانى : منع ورود به صنعت
Read More »ترجمه کلمه barring
barring بجز،باستثناء
Read More »ترجمه کلمه barrister
barrister “وکيل دادگسترى ،وکيل مدافع ،وکيل مشاور،وکيل دعاوى قانون ـ فقه : وکيلى که حق حضور در دادگاه و دفاع شفاهى را دارد بازرگانى : حقوق دان”
Read More »ترجمه کلمه barrister-at-law
barrister-at-law وکيل مرافعه ،وکيل قانونى
Read More »ترجمه کلمه barrier
barrier “مرز،نقطه اغاز مسابقه اسبدوانى ،مانع( دو و ميدانى)،نرده ،مانع ،سد،حصار،راه کسى را بستن عمران : حصار شيمى : سد روانشناسى : مانع زيست شناسى : ديواره ورزش : مانع علوم نظامى : تور سيمى سد کننده حرکت هواپيما”
Read More »ترجمه کلمه barrier combat air patrol (barcap)
barrier combat air patrol (barcap) “گشتى مرزى هوايى علوم نظامى : گشتى هوايى سد کننده راه دشمن”
Read More »ترجمه کلمه barrier forces
barrier forces علوم نظامى : نيروهاى مامور سد کردن راه دشمن نيروهاى حفاظت از موانع
Read More »ترجمه کلمه barrier inspection
barrier inspection “بازديد کنار جاده علوم نظامى : بازديد از موانع”
Read More »