base depot “امادگاه واقع در پايگاه ،امادگاه مبنا( در منطقه مواصلات) علوم نظامى : امادگاه مبنا”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه base development
base development “تهيه پايگاه علوم نظامى : ساختن پايگاه”
Read More »ترجمه کلمه basal metabolic rate
basal metabolic rate روانشناسى : اهنگ سوخت و ساز پايه
Read More »ترجمه کلمه basal metabolism
basal metabolism “روانشناسى : سوخت و ساز پايه ورزش : سوخت و ساز پايه”
Read More »ترجمه کلمه basalt
basalt “بازالت ،سياه سنگ ،(م.ع ).نوعى سنگ چخماق يا اتش فشانى سياه علوم مهندسى : نوع سنگ چخماق يا اتش نشانى سياه مرمر سياه معمارى : سنگ محک”
Read More »ترجمه کلمه basaltic stratum
basaltic stratum “لايه بازالتى معمارى : لايه سياه سنگى”
Read More »ترجمه کلمه basan
basan ميشن
Read More »ترجمه کلمه bascket catch
bascket catch ورزش : گرفتن توپ با کف دست به طرف بالا در سطح کمر
Read More »ترجمه کلمه bascula
bascula ورزش : پرش قوسى کامل اسب از روى مانع
Read More »ترجمه کلمه bascule
bascule قپان ،اهرام يا لنگرپل متحرک
Read More »