bastings نخ کوک ،کوک
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه bastion
bastion باستيون ،سنگر و استحکامات
Read More »ترجمه کلمه bat
bat “چوب بيس بال ،چوب کريکت ،چارکه( نصف نيمه اجر)،چوب ،چماق ،عصا،چوکان زدن ،خشت ،گل اماده براى کوزه گرى ،لعاب مخصوص ظروف سفالى ،چشمک زدن ،مژگان راتکان دادن ،بال بال زدن ،چوگاندار،نيمه ياپاره اجر،(ز.ع ).ضربت ،چوگان زدن ،(ج.ش ).خفاش عمران : پاره اجر معمارى : چار”
Read More »ترجمه کلمه bat-allowance
bat-allowance فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
Read More »ترجمه کلمه bat around
bat around ورزش : توپ زدن به نوبت در يک رديف
Read More »ترجمه کلمه basswood
basswood “(گ.ش ).لاله درختى علوم مهندسى : زيرفون”
Read More »ترجمه کلمه bast
bast “(گ.ش ).ليف درخت ،پوست ليفى درختان علوم مهندسى : پوست درخت”
Read More »ترجمه کلمه bastard
bastard “حرامزاده ،جازده قانون ـ فقه : بچه حرامزاده”
Read More »ترجمه کلمه bastard eigne
bastard eigne قانون ـ فقه : بچه اى که پيش از ازدواج متولد شود
Read More »ترجمه کلمه bastard rhubarb
bastard rhubarb ريواس ،ريباس
Read More »