bata base on line کامپيوتر : on-line data base
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه batang-son
batang-son “کف گرگى ورزش : انتهاى کف دست”
Read More »ترجمه کلمه batch
batch “گروه ،يک دست ،يک پارتى ،با مقياس تقسيم کردن ،عمليات مربوط به بتن ،سرى ،يک مجموعه ،مجموعه ،قسمت ،دسته کردن ،گچ ،بتن] ،مقدار نان دريک پخت ،دسته علوم مهندسى : مقدار کامپيوتر : دسته اى عمران : اندازه گيرى و وزن کردن شن ماسه سيمان و اب براى مخلوط بتن معمارى : ”
Read More »ترجمه کلمه batch compiler
batch compiler “همگردان دسته اى کامپيوتر : کامپايلر دسته اى”
Read More »ترجمه کلمه batch costing
batch costing “قانون ـ فقه : تعيين قيمت سفارش کالا بازرگانى : تعيين هزينه مجموعه اى از کالا”
Read More »ترجمه کلمه baste
baste چرب کردن( گوشت کباب)،نم زدن ،(د.گ ).شلاق زدن ،زخم زبان زدن ،کوک موقتى(بلباس)
Read More »ترجمه کلمه bastille
bastille قلعه ،زندان عمومى سابق در،پاريس
Read More »ترجمه کلمه bastinade
bastinade فلکه ،چوب فلک ،فلک کردن ،چوب زدن
Read More »ترجمه کلمه bastinado
bastinado چوب وفلک ،چوب زدن
Read More »ترجمه کلمه basting
basting چرب( کردن )گوشت ،نخ کوک ،تنبيه باشلاق
Read More »