batholith “(مع ).باتوليت ،نوعى سنگ چخماقى وسنگ اتش فشانى معمارى : باتوليت”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه bathometer
bathometer “دستگاهى که براى تعيين عمق اب بکار ميرود،عمق سنج ،ژرفاسنج زيست شناسى : ژرفاسنج”
Read More »ترجمه کلمه bathophobia
bathophobia روانشناسى : ژرفاهراسى
Read More »ترجمه کلمه bathorse
bathorse اسب بارکش دراردو
Read More »ترجمه کلمه batcher
batcher عمران : دستگاهى که شن ماسه سيمان و اب را براى ساختن بتن را اندازه گيرى ميکند
Read More »ترجمه کلمه batching
batching دسته کردن
Read More »ترجمه کلمه batching plant
batching plant معمارى : مرکز اندازه گيرى
Read More »ترجمه کلمه bate
bate کم کردن ،تخفيف دادن ،پايين اوردن ،نگهداشتن( نفس)،راضى کردن ،دليل وبرهان اوردن ،بال زدن بطرف پايين ،خيساندن چرم درماده قليايى
Read More »ترجمه کلمه bateau
bateau )=batteau( )pl.bateaux(نوعى قايق سبک وزن
Read More »ترجمه کلمه bated breath
bated breath نفس حبس شده
Read More »