ترجمه کلمه beggar

beggar گرفتارفقر و فاقه ،بگدايى انداختن ،بيچاره کردن ،گدا

ترجمه کلمه beggarliness

beggarliness گدا منشى

beggarly گدامنش ،گداوار،از روى پستى

beggary گدايى ،محل سکونت گدايان ،گداخانه

begger my neighbour policy “سياست فقير کردن کشور همسايه بازرگانى : سياستى است که هدفش انتقال مشکل بيکارى به کشور ديگر است مانند افزايش تعرفه گمرکى”

before-mentioned سابق الذکر

before mid night قبل از نيمه شب

before or after the f. پيش ياپس از

before the jvdges در حضور قاضى

before the tree جلو درخت