belgian بلژيکى ،اهل بلژيک
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه belabour
belabour امدن و رفتن ،با دقت روى چيزى کار کردن ،شلاق زدن ،(مج ).زخم زبان زدن ،سخت زدن
Read More »ترجمه کلمه belate
belate ازموقع گذراندن ،ديرکردن
Read More »ترجمه کلمه belated
belated ديرشده ،ديرتر از موقع ،از موقع گذشته
Read More »ترجمه کلمه belay
belay “به لنگر بستن قايق ،حمايت( کوهنوردى)،محکوم کردن ،عمل پيچيدن ،وسيله پيچيدن ،محاط کردن ،پوشاندن ،اماده کردن ،دستگيره ،جادستى ورزش : حمايت علوم نظامى : بستن”
Read More »ترجمه کلمه belay on
belay on “علامت با طناب در حمايت( کوهنوردى) ورزش : علامت با طناب در حمايت”
Read More »ترجمه کلمه belayer
belayer “حمايت کننده( کوهنوردى) ورزش : حمايت کننده”
Read More »ترجمه کلمه behove
behove واجب بودن ،فرض بودن ،اقتضاء کردن ،شايسته بودن ،(درمورد لباس )امدن به
Read More »ترجمه کلمه beige
beige رنگ قهوه اى روشن مايل بزرد و خاکسترى ،پارچه اى که از پشم طبيعى رنگ نشده ساخته شود
Read More »ترجمه کلمه being
being “زمان حال فعلto be ،هستى ،افريده ،مخلوق ،موجود زنده ،شخصيت ،جوهر،فرتاش روانشناسى : وجود”
Read More »