belittle کسى را کوچک کردن ،تحقير نمودن ،کم ارزش کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه belaying-pin
belaying-pin (چوب ياميخ ) مهار
Read More »ترجمه کلمه belch
belch اروغ زدن ،مانند اروغ بيرون اوردن ،بازور خارج شدن( مثل گلوله از تفنگ)،باخشونت ادا کردن( مثل فحش و غيره)،بشدت بيرون انداختن( با outيا)forth ،اروغ
Read More »ترجمه کلمه belch out or of forth
belch out or of forth پشت سر انداختن
Read More »ترجمه کلمه belcher
belcher دستمال گردن با زمينه ابى و خال سفيد
Read More »ترجمه کلمه beldam
beldam پيرزن( زشت)،زن اخمو و پرحرف ،مادربزرگ
Read More »ترجمه کلمه beldame
beldame پيرزن( زشت)،زن اخمو و پرحرف ،مادربزرگ
Read More »ترجمه کلمه beleaguer
beleaguer محاصره کردن ،احاطه کردن
Read More »ترجمه کلمه beleaguered
beleaguered “محاصره شده ،در محاصره علوم نظامى : يکان محاصره شده”
Read More »ترجمه کلمه belfry
belfry “برج ناقوس کليسا معمارى : برج ناقوس”
Read More »