blazon اعلام کردن ،جلوه دادن ،منتشرکردن ،اراستن ،نشان خانوادگى ،سپر،پرچم
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه blazonry
blazonry علامت يانشان نجابت خانوادگى ،نشان دار،نمايش و جلوه هنرى پرشکوه
Read More »ترجمه کلمه bleach
bleach “نفوذ کردن ،سفيد شدن بوسيله شستن با وسايل شيميايى ،سفيدکردن ،ماده اى که براى سفيد کردن(هرچيزى)بکار رود شيمى : رنگبرى علوم نظامى : شستن کامل”
Read More »ترجمه کلمه bleach (to)
bleach (to) “رنگزدايى معمارى : رنگبرى”
Read More »ترجمه کلمه bleach liquor
bleach liquor زيست شناسى : گندزا
Read More »ترجمه کلمه bleacher
bleacher “کارگر پارچه سفيدکنى ،شستشو وسفيدکنى پارچه ،بليط يا صندلى کم ارزش مسابقات ورزشى علوم نظامى : صندليهاى چند رديفى صحرايى نيمکتهاى اموزشى صحرايى”
Read More »ترجمه کلمه bleachers
bleachers ورزش : قسمت بدون سقف ورزشگاه
Read More »ترجمه کلمه bleaching
bleaching سفيدگرى ،پرداخت
Read More »ترجمه کلمه bleaching agent
bleaching agent شيمى : عامل رنگبر
Read More »ترجمه کلمه blate
blate بى رنگ ،کند،کودن ،عارى از احساسات ،روح مرده ،کم رو،محجوب
Read More »