blemish خسارت واردکردن ،اسيب زدن ،لکه دار کردن ،بدنام کردن ،افترا زدن ،نقص
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه blench
blench جمع شدن و عقب نشينى کردن ،برگشتن( دراثر بى تصميمى يا جبن)،برگرداندن ،تاخيرکردن ،رنگ خود را باختن ،سفيد شدن
Read More »ترجمه کلمه blebby
blebby برجسته ياحباب دار
Read More »ترجمه کلمه bleed
bleed “خون امدن از،خون جارى شدن از،خون گرفتن از،خون ريختن ،اخاذى کردن شيمى : رنگ پس دادن علوم هوايى : فرار کردن يک سيال”
Read More »ترجمه کلمه bleed air
bleed air علوم هوايى : هواى کمپرس شده
Read More »ترجمه کلمه bleeder
bleeder “مقسم ولتاژ،شيرفرار،کسى که خونش ميرود،(طب )مبتلا به خون روش علوم مهندسى : شير اطمينان ورزش : توپى که از دست مدافعان نزديک رد مى شود”
Read More »ترجمه کلمه bleeder current
bleeder current “جريان فرارى الکترونيک : جريان پر کردن”
Read More »ترجمه کلمه bleeder resistor
bleeder resistor الکترونيک : مقاومت فرارى
Read More »ترجمه کلمه bleeder screw
bleeder screw علوم مهندسى : پيچ هواگيرى
Read More »ترجمه کلمه bleeder-type steam engine
bleeder-type steam engine علوم مهندسى : ماشين بخار با شير اطمينان
Read More »