blet زيادرسيدن( وضايع شدن)
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه blether
blether مزخرف گفتن ،بيهوده گفتن
Read More »ترجمه کلمه blew
blew نواخت ،بادکرد،وزيد،فوت کرد،نفس نفس زد
Read More »ترجمه کلمه blight
blight “باد زدگى يا زنگ زدگى ،زنگار،افت ،پژمردن زيست شناسى : زنگ گياهى”
Read More »ترجمه کلمه blighted
blighted بادزده ،بادخورده ،زنگ زده ،شپشه گرفته ،ناکام ،محروم
Read More »ترجمه کلمه blimp
blimp “نوعى بالون هوايى کوچک علوم هوايى : نوعى کشتى هوايى غيرصلب”
Read More »ترجمه کلمه blind
blind “چراغ چشمک زن ،چراغ اعلام خطر، :)adj.(کور،نابينا،تاريک ،ناپيدا،غير خوانايى ،بى بصيرت ، :)vi.& vt.(کورکردن ،خيره کردن ،درز يا راه(چيزى را )گرفتن ،(مج ).اغفال کردن ، :)adv.& n.(چشم بند،پناه ،سنگر،مخفى گاه ،هرچيزى که مانع عبور نور شود،پرده ،در پوش کامپيوتر : ”
Read More »ترجمه کلمه blind a lley
blind a lley کوچه بن بست
Read More »ترجمه کلمه blind alley
blind alley “عمران : کوچه بن بست معمارى : کوچه بن بست روانشناسى : شاخه بن بست”
Read More »ترجمه کلمه blind analysis
blind analysis روانشناسى : تحليل بى نام
Read More »