blintze نوعى شيرينى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه blip
blip “اکو،تصويرى بر روى صفحه رادار ورزش : عقب زدن اتومبيل بطور موقت علوم نظامى : نقاط درخشان روى صفحه رادار علامت روشنى که نشانه تعقيب امواج روى لامپ صفحه رادار است”
Read More »ترجمه کلمه blind zone
blind zone علوم نظامى : منطقه کور
Read More »ترجمه کلمه blindage
blindage “صافکارى ساختمان عمران : صيقل کارى”
Read More »ترجمه کلمه blinder
blinder چشم بند اسب
Read More »ترجمه کلمه blindfold
blindfold “چشم بستن ،چشم بسته روانشناسى : چشم بسته”
Read More »ترجمه کلمه blindfold chess
blindfold chess “غايبانه ورزش : شطرنج چشم بسته”
Read More »ترجمه کلمه blinding
blinding “خرده سنگپاشى ،پر کردن چشمه ها،کور کردن( در چاهها)،کورکننده ،صافکارى عمران : صيقل کارى ساختمان معمارى : کور کردن علوم نظامى : کور کردن”
Read More »ترجمه کلمه blindly
blindly کوکورانه ،مانند کورها
Read More »ترجمه کلمه blindness
blindness “کورى ،بى بصيرتى قانون ـ فقه : نابينايى روانشناسى : نابينايى ورزش : نديدن”
Read More »