blob قطره( چسبناک)،لکه ،گلوله ،حباب ،ماليدن ،لک انداختن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه blobber
blobber چربى ياپيه نهنگ ،گنده ،کلفت
Read More »ترجمه کلمه blobber-lipped
blobber-lipped گنده لب
Read More »ترجمه کلمه bloc
bloc بنداوردن ،انسداد،جعبه قرقره ،اتحاد دو ياچند دسته بمنظور خاصى ،بلوک ،کنده ،مانع ورادع ،قطعه ،بستن ،مسدود کردن ،مانع شدن از،بازداشتن ،قالب کردن ،توده ،قلنبه
Read More »ترجمه کلمه bloch band
bloch band “نوار بلوخ الکترونيک : نوار انرژى”
Read More »ترجمه کلمه block
block بلاک ،بلوک ساختن ،سد کردن خطا،دفاع ،قطعه زمين ،يک دستگاه ساختمان ،قرقره طناب خور،پارازيت ،سد قالب ،سد کردن ،وقفه ،منطقه ،بنداوردن ،انسداد،جعبه قرقره ،اتحاد دو ياچند دسته بمنظور خاصى ،بلوک ،کنده ،مانع ورادع ،قطعه ،بستن ،مسدود کردن ،مانع شدن از،بازداشتن ،قا
Read More »ترجمه کلمه blithesome
blithesome خوشدل ،شوخ ،بشاش ،سرحال
Read More »ترجمه کلمه blitz
blitz “حمله برق اسا،حمله کمکى به مدافع براى گرفتن گوى از حريف( لاکراس)،حمله رعد اسا کردن ورزش : بازى شطرنج برق اسا”
Read More »ترجمه کلمه blitz formation
blitz formation ورزش : فرم پياده اى اذرخش وار
Read More »ترجمه کلمه blitzer
blitzer ورزش : مدافع نفوذى
Read More »