blowhard ادم لاف زن ،پرحرف
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه blow out
blow out “به خارج دميدن ،سوختن ،ترکيدن ،پنجرشدن ،پنچرى ،منفجر شدن ،انفجار علوم مهندسى : خروج ناگهانى”
Read More »ترجمه کلمه blow-out fuse
blow-out fuse علوم مهندسى : فيوز انفجارى
Read More »ترجمه کلمه blow-out magnet
blow-out magnet الکترونيک : مغناطيس جرقه
Read More »ترجمه کلمه blow over
blow over گذشتن ،طى شدن ،رد شدن
Read More »ترجمه کلمه blow pipe
blow pipe (درزرگرى ) بورى ،نتيجه ه شيشه گرى ،تفنگ بادى
Read More »ترجمه کلمه blow resulting in death
blow resulting in death قانون ـ فقه : ضربه منجر به موت
Read More »ترجمه کلمه blow torch
blow torch “بورى زرگرى يا جوشکارى ،چراغ لحيم کارى علوم مهندسى : نيچه معمارى : پستانک علوم نظامى : کوره لحيم کارى فشنگ جوش کارى”
Read More »ترجمه کلمه blow tubes
blow tubes علوم نظامى : لوله هاى دمنده
Read More »ترجمه کلمه blow up
blow up “تغيير يک شکل از يک قالب تصويرى کوچکتر به يک قالب تصويرى بزرگتر،شکمدان ،منفجر کردن ،ترکاندن ،عصبانى کردن ،انفجار،عکس بزرگ شده کامپيوتر : توقف غير منتظره يک برنامه به خاطر يک اشتباه يا به دليل مواخه شدن با شرايطى از داده که نمى تواند ان را بکار گيرد معمارى ”
Read More »