bouncing cheque بازرگانى : چک برگشتى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه bouncy
bouncy سبکروح ،خوشحال ،فنرى ،پس جهنده
Read More »ترجمه کلمه bound
bound “ملتزم شده ،خيز به خيز رفتن ،محدود کردن مقيد کردن ،vt.& vi.(،:)n.حد،سرحد،جست وخيز،محدودکردن ،تعيين کردن ،هم مرز بودن ،مجاوربودن ،مشرف بودن on( يا)with ،جهيدن ، : )adj.(اماده رفتن ،عازم رفتن ،مهيا،موجود،مقيد،موظف ،کران کامپيوتر : انچه که کارائى يک سيستم را ”
Read More »ترجمه کلمه bound barrel
bound barrel “لوله تاب خورده علوم نظامى : لوله اى که در اثر حرارت تاب برداشته”
Read More »ترجمه کلمه bound charge
bound charge الکترونيک : بار بسته
Read More »ترجمه کلمه bound electron
bound electron الکترونيک : الکترون بسته
Read More »ترجمه کلمه bound for home
bound for home اماده رفتن به کشور ميهن
Read More »ترجمه کلمه bound in boards
bound in boards با مقوا جلد شده
Read More »ترجمه کلمه bound over
bound over قانون ـ فقه : ملتزم
Read More »ترجمه کلمه bound to go
bound to go موظف به رفتن
Read More »