break step غلط پا برداشتن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه break the law
break the law بازرگانى : نقض قانون کردن
Read More »ترجمه کلمه break the wind
break the wind “در نتيجه کنارزدن هوا کار نفر پشت سر را اسان کردن( دوچرخه سوارى) ورزش : در نتيجه کنارزدن هوا کار نفر پشت سر را اسان کردن”
Read More »ترجمه کلمه break through
break through “رخنه ،شکاف ،نفوذ،عبورازمانع ،رسوخ مظفرانه ،پيشرفت غيرمنتظره( علمى يافنى) علوم نظامى : نفوذ کردن در مواضع دشمن”
Read More »ترجمه کلمه break-up
break-up الکترونيک : اميختگى
Read More »ترجمه کلمه break up of the a proposed marriage
break up of the a proposed marriage “به هم خوردن نامزدى قانون ـ فقه : به هم خوردن ازدواج احتمالى”
Read More »ترجمه کلمه break key
break key کامپيوتر : کليد توقف
Read More »ترجمه کلمه break loose
break loose ول شدن ،در رفتن
Read More »ترجمه کلمه break of relations
break of relations قانون ـ فقه : قطع روابط کردن
Read More »ترجمه کلمه break off
break off “فرمان قطع تک در عمليات پشتيبانى نزديک هوايى ،قطع تماس با دشمن ،قطع کردن ،موقوف کردن علوم نظامى : رهايى از درگيرى”
Read More »