brie پنير نرمى که بوسيله کفک رسيده شده باشد
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه brief
brief “خلاصه دعوى خواهان يا دفاع خوانده که به وسيله وکيل ايشان تهيه مى شود يادداشتى که وکيل از روى ان در محکمه صحبت مى کند،کوتاه مختصر،حکم ،دستور،خلاصه کردن ،کوتاه کردن ،اگاهى دادن قانون ـ فقه : وکيل کردن علوم نظامى : خلاصه کردن چيزى توجيه کردن”
Read More »ترجمه کلمه brief (jf)
brief (jf) علوم دريايى : توجيه کردن
Read More »ترجمه کلمه brief psychotherapy
brief psychotherapy روانشناسى : روان درمانى کوتاه مدت
Read More »ترجمه کلمه brief reactive psychosis
brief reactive psychosis روانشناسى : روان پريشى واکنشى کوتاه مدت
Read More »ترجمه کلمه briefcase
briefcase کيف اسناد،کيف
Read More »ترجمه کلمه bridgehead line
bridgehead line “خط سر پل علوم نظامى : خط سر پل ساحلى”
Read More »ترجمه کلمه bridgehead positions
bridgehead positions شيمى : موقعيتهاى دو سر پل
Read More »ترجمه کلمه bridgeware
bridgeware کامپيوتر : برنامه هاى کامپيوترى به منظور ترجمه دستورالعملها
Read More »ترجمه کلمه bridgework
bridgework پل دندان مصنوعى ،پل سازى
Read More »