brooch گل سينه ،باسنجاق سينه مزين کردن ،باسنجاق اراستن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه brood
brood کليه جوجه هايى که يکباره سراز تخم درمياورند،جوجه هاى يک وهله جوجه کشى ،جوجه ،بچه ،توى فکر فرورف تن
Read More »ترجمه کلمه brood-hen
brood-hen مرغ کرچ ،مرغ کرک
Read More »ترجمه کلمه brooder
brooder انديشه کننده ،روى تخم نشين
Read More »ترجمه کلمه bronchocele
bronchocele بزرگ شدگى ،غده زائد
Read More »ترجمه کلمه bronchotomy
bronchotomy برش نايچه
Read More »ترجمه کلمه bronchus
bronchus (تش ).نايچه ،نايژه ،يکى از انشعابات فرعى ناى يا قصبه الريه
Read More »ترجمه کلمه bronco
bronco (ج.ش ).اسب کوچک رام نشده ،توسن
Read More »ترجمه کلمه bronstein variation
bronstein variation ورزش : وارياسيون برونشتاين در دفاع نيمزوهندى
Read More »ترجمه کلمه brontophobia
brontophobia روانشناسى : تندر هراسى
Read More »