ترجمه کلمه bung

bung “چوب پنبه بشکه ،دريچه مجرا،کيسه ،(مج ).جيب بر،ساقى ،دروغ ،سوراخ بشگه رابستن علوم مهندسى : بخشى از طاق کوره گازى و هوايى”

ترجمه کلمه bungalow

bungalow “تکسرا،بنگله ،خانه هاى ييلاقى معمارى : بنگله”

bunged up باد کرده ،بسته ،قى گرفته

bungee علوم هوايى : ريسمان الاستيکى متشکل از رشته هاى لاستيکى که توسط الياف بافته شده نخى پوشانده شده

bunghole سوراخ شکم خمره يابشکه ،(ز.ع ).سوراخ مقعد

bungle سرهم بندى کردن ،سنبل کردن ،خراب کردن ،خام دستى

bungler اشتباه کار

bunion پينه پا

bunk “انکادره ،تخت ،حرف توخالى وبى معنى ،خوابگاه( درکشتى يا ترن)،هرگونه تختخواب تاشو علوم نظامى : تختخواب نفرات در کشتى رختخواب بندى”

buncher space الکترونيک : فضاى تحميل سرعتى