charged “متهم شده ،خرج گذارى شده ،پر شده( جنگ افزار) علوم مهندسى : بار شده قانون ـ فقه : عهده دار علوم نظامى : پر شده”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه charged demolition
charged demolition علوم نظامى : مواد منفجره خرج گذارى شده و اماده تخريب
Read More »ترجمه کلمه charged particle
charged particle “الکترونيک : ذره باردار شيمى : ذره باردار”
Read More »ترجمه کلمه charger
charger “اسب جنگى ،دستگاه پرکردن باطرى و هرچيز ديگر( مثل تفنگ) علوم مهندسى : دستگاه شارژ الکترونيک : باترى پر کن”
Read More »ترجمه کلمه charges collect
charges collect بازرگانى : هزينه نقدا “دريافت مى شود
Read More »ترجمه کلمه charges forward
charges forward “هزينه هايى که بوسيله مشترى پرداخت خواهد شد بازرگانى : مخارج حمل که بعد از تحويل کالا به مشترى از او دريافت مى شود”
Read More »ترجمه کلمه charge neutrality
charge neutrality “شيمى : خنثايى بار علوم هوايى : تساوى تقريبى ذرات مثبت و منفى در شاره هاى متراکم”
Read More »ترجمه کلمه charge of the electron
charge of the electron الکترونيک : بار الکترون
Read More »ترجمه کلمه charge pits
charge pits علوم نظامى : چاله هاى خرج
Read More »ترجمه کلمه charge sheet
charge sheet قانون ـ فقه : ورقه حاوى مشخصات متهم
Read More »