citriculture کاشتن مرکبات مانند ليمو وپرتقال وغيره
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه citrine
citrine ليمويى ( رنگ)
Read More »ترجمه کلمه citron
citron ليمو
Read More »ترجمه کلمه cithara
cithara (مو ).يکنوع الت موسيقى قديمى
Read More »ترجمه کلمه cithern
cithern (مو ).گيتار،سه تار
Read More »ترجمه کلمه cithren
cithren (مو ).گيتار،سه تار
Read More »ترجمه کلمه citied
citied شبيه شهر،واقع شده در شهر
Read More »ترجمه کلمه citify
citify شهرى کردن
Read More »ترجمه کلمه citizen
citizen “بومى ،تابع ،رعيت ،تبعه يک کشور،شهروند عمران : شهرى قانون ـ فقه : تبعه ،اهل علوم نظامى : شهروند”
Read More »ترجمه کلمه citizenry
citizenry شهروندان ،ساکنين ،مردم ،تبعيت
Read More »