cohabit “باهم زندگى کردن( زن ومرد)،رابطه جنسى داشتن قانون ـ فقه : با هم زندگى کردن بدون ازدواج رسمى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه cohabitant
cohabitant شريک زندگى يا عمل جنسى ،بغل خواب
Read More »ترجمه کلمه cohabitation
cohabitation زندگى باهم ،جماع
Read More »ترجمه کلمه cognizable
cognizable دانستنى ،قابل درک
Read More »ترجمه کلمه cognizance
cognizance “اخطار قانونى ،اخطار رسمى ،معرفت ،ادراک ،شناسايى ،اگاهى ،تصديق ضمنى قانون ـ فقه : ابلاغ رسمى حق يا اختيار قانونى براى تعقيب موضوعى از مجارى قضائى”
Read More »ترجمه کلمه cognizance need
cognizance need روانشناسى : نياز شناخت
Read More »ترجمه کلمه cognizant
cognizant اگاه ،باخبر
Read More »ترجمه کلمه cognize
cognize درک کردن ،دانستن
Read More »ترجمه کلمه cognomen
cognomen کنيه ،لقب
Read More »ترجمه کلمه cognoscente
cognoscente متخصص در اثار هنرى ،عتيقه شناس
Read More »