collator “تلفيق کننده کامپيوتر : ماشينى که براى تلفيق و ادغام مجموعه کارتها يا ساير اسناد در يک رشته متوالى بکار مى رود”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه collctive land
collctive land قانون ـ فقه : زمين مشاع
Read More »ترجمه کلمه colle system
colle system ورزش : سيستم کوله در پياده وزير
Read More »ترجمه کلمه colleage
colleage همقطار،همکار
Read More »ترجمه کلمه colleague
colleague هم کار،هم قطار
Read More »ترجمه کلمه colleagueship
colleagueship همقطارى
Read More »ترجمه کلمه collect
collect “وصل کردن ،جمع شدن ،گرداوردن ،جمع اورى کردن ،جمع کردن ،وصول کردن قانون ـ فقه : وصول کردن ورزش : وادار کردن اسب به بلند شدن روى پاها علوم نظامى : جمع اورى کردن”
Read More »ترجمه کلمه collateral ganglia
collateral ganglia “عقده هاى عرضى( در مغز) روانشناسى : عقده هاى عرضى”
Read More »ترجمه کلمه collateral heirs
collateral heirs “وراث جنبى قانون ـ فقه : وراث مع الوصف”
Read More »ترجمه کلمه collaterally
collaterally ازپهلو،ازعرض
Read More »