command “يکان عمده ،قرارگاه فرماندهى کردن ،امر دادن ،فرمان دستور دادن ،دستور،امريه ،فرمايش ،سرکردگى ،فرماندهى ،فرمان دادن ،حکم کردن ،امرکردن ،فرمان علوم مهندسى : امر کامپيوتر : فرمان قانون ـ فقه : امر علوم نظامى : يکان قرارگاه عمده”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه command active sonobuoy system
command active sonobuoy system “علوم نظامى : وسيله اکتشاف زيردريايى علوم دريايى : وسيله اکتشاف زيردريايى”
Read More »ترجمه کلمه command altitude
command altitude علوم نظامى : ارتفاع فرمان داده شده براى پرواز ارتفاع تعيين شده براى هواپيماى رهگير
Read More »ترجمه کلمه command and control
command and control علوم نظامى : کنترل و فرماندهى
Read More »ترجمه کلمه command and general staff college
command and general staff college “دافوس علوم نظامى : دانشکده فرماندهى و ستاد دانشگاه جنگ”
Read More »ترجمه کلمه command automatism
command automatism روانشناسى : فرمانبرى مطلق
Read More »ترجمه کلمه comit language
comit language زبان کاميت
Read More »ترجمه کلمه comitia
comitia انجمن ،مجلس
Read More »ترجمه کلمه comity
comity تعارف ،نزاکت
Read More »ترجمه کلمه comkpliant
comkpliant مهربان ،خوشخو،موافق ،اجابت کننده
Read More »