committee “شورا،هيئت بررسى ،هيئت يا کميته ،کميسيون ،مجلس مشاوره قانون ـ فقه : commission بازرگانى : انجمن علوم نظامى : انجمن جلسه خصوصى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه commit suicide
commit suicide قانون ـ فقه : خود کشى يا انتحار کردن
Read More »ترجمه کلمه commit theft
commit theft “سرقت کردن قانون ـ فقه : دزدى کردن”
Read More »ترجمه کلمه commit to memory
commit to memory روانشناسى : حفظ کردن
Read More »ترجمه کلمه commitee
commitee کميته ،کميسيون
Read More »ترجمه کلمه commitment
commitment “التزام ،درگير جنگ کردن ،تسليم ،کاربرد نيرو يا قوا،سرسپردگى ،ارتکاب ،حکم توقيف ،تعهد،الزام قانون ـ فقه : تعهد روانشناسى : بسترى کردن اجبارى بازرگانى : تعهد،الزام علوم نظامى : به کار بردن نيروها اجرا”
Read More »ترجمه کلمه commitment board
commitment board علوم نظامى : هيئت بررسى وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کميته تشخيص سلامت فکرى افراد جنگى
Read More »ترجمه کلمه commitment position
commitment position علوم نظامى : نقطه پرتاب بمب ضد زيردريايى
Read More »ترجمه کلمه commissurotomy
commissurotomy روانشناسى : برداشتن بافت عصبى رابط
Read More »ترجمه کلمه commisural
commisural درزى ،مربوط به درز وپيوندگاه ،بندى
Read More »