فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
compact “بهم فشردن ،تنگ هم قراردادن ،بهم فشرده ،متراکم کردن ،تو پر کردن ، )adj.& n.(جمع وجور،بهم پيوسته ،پيمان ،معاهده ،متراکم ، :)vt.(بهم فشردن ،فشرده کردن ،بهم متصل کردن ،ريز بافتن علوم مهندسى : خلاصه معمارى : تنگ هم قرار دادن قانون ـ فقه : عهد”
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه commutator cement
commutator cement الکترونيک : سيمان جابجاگر
Read More »ترجمه کلمه commutator compound
commutator compound الکترونيک : خمير جابجاگر
Read More »ترجمه کلمه commutator machine
commutator machine علوم مهندسى : ماشين کموتاتودار
Read More »ترجمه کلمه commutator riple
commutator riple علوم هوايى : تغييرات جزئى ناشى از يکسو کردن جريان
Read More »ترجمه کلمه commutator ripple
commutator ripple الکترونيک : تموج جابجاگر
Read More »ترجمه کلمه commute
commute “تبديل کردن ،مسافرت کردن با بليط تخفيف دار،هر روزاز حومه بشهر وبالعکس سفرکردن قانون ـ فقه : تخفيف دادن”
Read More »ترجمه کلمه commuted ration
commuted ration علوم نظامى : جيره نقدى
Read More »ترجمه کلمه commutative law
commutative law شيمى : قانون جابجايى
Read More »ترجمه کلمه commutativity
commutativity “جابجايى پذيرى( در رياضيات)،جابجايى پذيرى روانشناسى : جابجايى پذيرى”
Read More »