سفارش با يک کليک
برآورد هزينه ترجمه

درخواست تماس با کارشناسان

دسته‌بندی نشده

ترجمه کلمه compass

compass “وسعت ،جهت ياب ، )adj.& adv.& vt.& vi.& n.(تدبير کردن ،نقشه کشيدن ،اختراع کردن ،دور زدن ،مدار چيزى راکامل نمودن ،باقطب نماتعيين ،جهت کردن ،محصور کردن ،محدود کردن ،فهميدن ،درک کردن ،گرد،مدور )n.( حدود وثغور،حوزه ،دايره ،حيطه ،پرگار،قطب نما علوم مهندسى : دوره الکترونيک : قطبنما عمران : قطب نما معمارى : قطبنما نجوم : قطب نما علوم هوايى ...

Read More »

ترجمه کلمه compartment marking

compartment marking “علوم هوايى : تقسيمات علامت گذارى شده داخل هواپيماى بارى يا ترابرى علوم نظامى : سيستم شماره گذارى اطاق بار هواپيما تقسيم بندى اطاق بار”

Read More »