compedium قانون ـ فقه : اجمال
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه compeer
compeer “هم قطار،هم پايه ،هم دوش ،قرين ،همراه ،هم رتبه بودن با علوم نظامى : همرتبه”
Read More »ترجمه کلمه compel
compel “مجبورکردن ،وادار کردن قانون ـ فقه : مجبور کردن”
Read More »ترجمه کلمه compellable
compellable مجبور کردنى
Read More »ترجمه کلمه compellation
compellation عمل خطاب يا احضار کردن ،نام
Read More »ترجمه کلمه compassionately
compassionately از روى دلسوزى
Read More »ترجمه کلمه compatability
compatability “قابليت کار همزمان علوم نظامى : قابليت انطباق کار هماهنگ با ساير دستگاهها”
Read More »ترجمه کلمه compatibility
compatibility “سازش پذيرى ،سازگارى ،دمسازى ،مطابقت ،همسازى کامپيوتر : سازگارى الکترونيک : سازگارى معمارى : سازگارى قانون ـ فقه : سازش شيمى : سازگارى روانشناسى : همسازى علوم هوايى : سازگارى”
Read More »ترجمه کلمه compatible
compatible “سازگار،موافق ،دمساز،جور،همساز کامپيوتر : سازگار علوم هوايى : زيردستگاهى که در رابطه با کل دستگاه عملکرد مناسبى دارد”
Read More »ترجمه کلمه compatible software
compatible software کامپيوتر : نرم افزار سازگار
Read More »