competant judicial authority قانون ـ فقه : مقامات صلاحيت دار قضائى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه compete
compete “رقابت کردن با،هم چشمى کردن ،مسابقه دادن علوم نظامى : تلاش و جديت کردن”
Read More »ترجمه کلمه competence
competence “روح رقابت ،روح تلاش ،صلاحيت ،شايستگى ،کفايت ،سررشته قانون ـ فقه : قابليت ،اهليت روانشناسى : توانش علوم نظامى : جديت”
Read More »ترجمه کلمه competence clause
competence clause بازرگانى : شرط صلاحيت
Read More »ترجمه کلمه competency
competency “جديت ، )=competence(صلاحيت ،لياقت ،شايستگى قانون ـ فقه : شايستگى علوم نظامى : تلاش”
Read More »ترجمه کلمه compensation point
compensation point زيست شناسى : نقطه موازنه
Read More »ترجمه کلمه compensation trading
compensation trading “داد و ستد متقابل بازرگانى : معامله اى که در ان فروشنده ماشين الات کارخانه متعهد ميگردد تا محصول ان ماشين الات را خريدارى نمايد”
Read More »ترجمه کلمه compensative
compensative جبران کننده ،پاداش دهنده
Read More »ترجمه کلمه compensator
compensator “جبران کننده ،تلافى کننده علوم مهندسى : متعادل کننده الکترونيک : جبران گر ورزش : وسيله اى براى کاستن لگد اسلحه علوم هوايى : ابزارى براى اندازه گيرى اختلاف فار بين اجزاء يک نور پلاريزه”
Read More »ترجمه کلمه compensatory
compensatory روانشناسى : جبرانى
Read More »