comply “موافقت کردن ،براوردن ،اجابت کردن بازرگانى : مطابق با”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه component
component “جزء سازنده ،عنصر،قطعه ،جزء ساختمانى ،مولفه بردار،سازنده ،جزء در شيمى ،سازا،جسمهاى ترکيب کننده ،همنهند،جزء( ترکيب دهنده)،قسمت ،عضو،اجزاء،ترکيب کننده ،ترکيب دهنده ،جزء،مولفه علوم مهندسى : عضو قسمت کامپيوتر : جزء الکترونيک : مولفه معمارى : جزء شيمى : جزء سازنده روانشناسى : جزء زيست شناسى : مولفه نجوم : مولفه ورزش : مولفه علوم هوايى : همنه علوم نظامى : ...
Read More »ترجمه کلمه component change order
component change order “دستور تغيير قطعات يک وسيله علوم نظامى : دستورالعمل تغيير يک نيروى شرکت کننده در عمليات”
Read More »ترجمه کلمه component command
component command علوم نظامى : قرارگاه نيروى شرکت کننده در عمليات فرماندهى نيروى مسلح شرکت کننده درعمليات
Read More »ترجمه کلمه complied with
complied with بازرگانى : مطابق با
Read More »ترجمه کلمه complier
complier انجام دهنده ،قبول کننده ،همدست ،شريک
Read More »ترجمه کلمه compliment
compliment تعارف ،درود،تعريف کردن از
Read More »ترجمه کلمه complimentary
complimentary تعريف اميز،تعارفى ،بليط افتخارى
Read More »ترجمه کلمه complimentary mourning
complimentary mourning جامه ماتم که کسى براى احترام بمرده اى که با اوخويشى ندارد بپوشد
Read More »ترجمه کلمه complimentary supply
complimentary supply بازرگانى : خدمات يا کلاهاى مجانى
Read More »