concerted مجتمعا،باهم ،موزون ،هم نوا
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه concerted action
concerted action “عمل مشترک ،عمل مرسوم قانون ـ فقه : عملى که عده اى براى انجام ان توافق کنند”
Read More »ترجمه کلمه concertina
concertina “(مو ).ارغنون دستى علوم نظامى : سيم خاردار استوانه اى شکل تا شونده”
Read More »ترجمه کلمه concertino
concertino (مو ).قطعه تصنيف کوچک
Read More »ترجمه کلمه concertmaster
concertmaster ( )=concertmeister(مو ).رهبر نوازندگان ويلن ومعاون رهبر ارکست
Read More »ترجمه کلمه conceptual tool
conceptual tool کامپيوتر : وسيله اى براى کار با نظريه ها بجاى کار با اشياء
Read More »ترجمه کلمه conceptualization
conceptualization “تصور،خيال ،ادراک روانشناسى : مفهوم سازى”
Read More »ترجمه کلمه conceptualize
conceptualize تصور يا انديشه چيزى را کردن
Read More »ترجمه کلمه concern
concern “شرکت ،بنگاه ،ربط،بستگى ،بابت ،مربوط بودن به ،(بصورت اسم مفعول )دلواپس کردن ،(م.م).نگران بودن ،اهميت داشتن قانون ـ فقه : بنگاه بازرگانى : واحد اقتصادى”
Read More »ترجمه کلمه concerned
concerned علاقه مند،مضطرب
Read More »