consonantal بى صدايى ،وابسته به حروف بى صدا،صامت
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه consort
consort همسر،شريک ،مصاحب ،هم نشين شدن ،جور کردن
Read More »ترجمه کلمه consortium
consortium “(حق ).ائتلاف چند شرکت باهم براى انجام امور انتفاعى ،کنسرسيوم بازرگانى : ائتلاف چند شرکت ،ائتلاف تجارى ،ائتلاف بنگاههاى اقتصادى مشارکت”
Read More »ترجمه کلمه consortium of bankers
consortium of bankers بازرگانى : کنسرسيوم بانکى
Read More »ترجمه کلمه conspecific
conspecific همنوع
Read More »ترجمه کلمه conspect reliability
conspect reliability روانشناسى : پايايى نمره گذاران
Read More »ترجمه کلمه consolidation test
consolidation test عمران : ازمايش تحکيم
Read More »ترجمه کلمه consolidator
consolidator بازرگانى : ادغام کننده
Read More »ترجمه کلمه consols
consols ديون عمومى درانگليس
Read More »ترجمه کلمه consolute
consolute “اختلاط پذيرى زيست شناسى : هماميزگى علوم هوايى : ترکيبى از دو يا چند مايع که بر هر نسبتى در يکديگر حل شوند”
Read More »