contour bund معمارى : بند در امتداد خط تراز
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه contour electrode
contour electrode “الکترود پروفيلى علوم مهندسى : الکترود دوره دار”
Read More »ترجمه کلمه contour flight
contour flight علوم نظامى : پرواز سينه مال از روى عوارض زمين پرواز در مسير عوارض زمين
Read More »ترجمه کلمه contour flying
contour flying “پرواز از روى عوارض زمين علوم نظامى : پرواز به طور مماس با عوارض زمين يا سينه مال”
Read More »ترجمه کلمه contour-grind
contour-grind علوم مهندسى : سنگ سمباده پروفيل
Read More »ترجمه کلمه contour grinder
contour grinder علوم مهندسى : دستگاه سنگ پروفيل
Read More »ترجمه کلمه contour interval
contour interval “فاصله ميزان منحنى( متساوى البعد) علوم هوايى : فاصله خطوط واصل علوم نظامى : فاصله ميزان منحنى”
Read More »ترجمه کلمه contortion
contortion ازشکل اندازى ،کج کردن ،شکنج
Read More »ترجمه کلمه contortionist
contortionist بندباز،کسى که بدنش را کج ومعوج ميکند
Read More »ترجمه کلمه contortive
contortive پيچنده
Read More »