controlling his passions قانون ـ فقه : صائنا لنفسه
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه controlment
controlment نظارت ،اختياردارى ،جلوگيرى ،رسيدگى ،منع ،مميزى ،مقابله
Read More »ترجمه کلمه controversial
controversial “مباحثه اى ،جدلى ،جدال اميز،هم ستيزگرانه روانشناسى : بحث انگيز”
Read More »ترجمه کلمه controlled reprisal
controlled reprisal “انتخاب بررسى شده راه کار علوم نظامى : انتخاب کنترل شده راه کار”
Read More »ترجمه کلمه controlled sampling
controlled sampling روانشناسى : نمونه گيرى کنترل شده
Read More »ترجمه کلمه controlled stick steering
controlled stick steering “دستگاه فرمان کنترل شده ،اهرم فرمان خودکار علوم نظامى : دسته دنده خودکار”
Read More »ترجمه کلمه controlled thermonuclear reaction
controlled thermonuclear reaction علوم هوايى : جوش هسته اى کنترل شده تحت شرايط ازمايشگاهى براى توليد توان مفيد
Read More »ترجمه کلمه controlled variable
controlled variable کامپيوتر : متغير کنترل شده
Read More »ترجمه کلمه controlled war
controlled war “جنگ محدود علوم نظامى : جنگ پيش تنظيم”
Read More »ترجمه کلمه controller
controller “کنترل شده ،تنطيم کننده ،کنترولر،رگولاتور،بازرس ،حسابدار مميز،ناظر،کنترل کننده علوم مهندسى : ناظم کامپيوتر : کنترل کننده الکترونيک : دستگاه فرمان قانون ـ فقه : صائن ،ناظر زيست شناسى : واپا علوم نظامى : کنترل کننده”
Read More »