فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
convoy routing “تعيين مسير کاروان دريايى علوم نظامى : تعيين مسير حرکت ستون دريايى”
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه convoy schedule
convoy schedule علوم نظامى : برنامه کلى حرکت ستون دريايى برنامه حرکت کاروان دريايى
Read More »ترجمه کلمه convoy through escort
convoy through escort “ناوهاى اسکورت نزديک علوم نظامى : ناو اسکورت دايم”
Read More »ترجمه کلمه convulse
convulse تکان دادن ،دچار تشنج کردن
Read More »ترجمه کلمه convulsion
convulsion “تشنج ،پرش ،تکان ،اشوب روانشناسى : تشنج”
Read More »ترجمه کلمه convulsionary
convulsionary تشنجى
Read More »ترجمه کلمه convolvulus
convolvulus جنس پيچک ،لبلاب ،عشقه ،نيلوفرپيچ
Read More »ترجمه کلمه convoy
convoy “کاروان دريايى ،قافله ،کاروان ،همراه رفتن ،بدرقه کردن قانون ـ فقه : کشتى بازرگانى که داراى وسايل جنگى براى دفاع باشد علوم نظامى : ستون موتورى”
Read More »ترجمه کلمه convoy assembly port
convoy assembly port “بندر محل تجمع ستون موتورى علوم نظامى : بندر محل تجمع کاروان دريايى”
Read More »ترجمه کلمه convoy commodore
convoy commodore “فرمانده ستون دريايى علوم نظامى : فرمانده کاروان دريايى”
Read More »