cross compartment “دهليز عرضى علوم نظامى : دهليز تو در تو”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه cross compiler
cross compiler کامپيوتر : کامپايلرى که روى يک ماشين اجرا مى شود در حاليکه اين ماشين با ماشينى که اين کامپايلر براى ان طراحى شده است تا کدهايش را ترجمه کند تفاوت دارد
Read More »ترجمه کلمه cross compiling assembling
cross compiling assembling “کامپيوتر : روشى که توسط ان يک فرد از مينى کامپيوتر و کامپيوتر بزرگ يا سرويس اشتراک زمانى استفاده مى کند تا برنامه هايى را نوشته و اصلاح کند و بعدا “”در ريزکامپيوتر بکار ببرد”
Read More »ترجمه کلمه cross conditioning
cross conditioning روانشناسى : شرطى شدن ضمنى
Read More »ترجمه کلمه cross country
cross country “خارج از جاده وشارع اصلى ،در فضاهاى بازدهات ،درسرتاسرمزرعه ،ورزش هاى ميدانى وصحرايى علوم نظامى : ميان بر”
Read More »ترجمه کلمه cross-bred
cross-bred در رگه ،پيوندى
Read More »ترجمه کلمه cross-breed
cross-breed جانوردورگه ،دورگ
Read More »ترجمه کلمه cross-breeding
cross-breeding پيوند دوجنس
Read More »ترجمه کلمه cross buck
cross buck ورزش : حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
Read More »ترجمه کلمه cross check
cross check کامپيوتر : بررسى متقابل
Read More »