cross hair “تار موى وسط دوربين علوم نظامى : خط داخل دوربين”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه cross hair reticule
cross hair reticule معمارى : تار چليپا
Read More »ترجمه کلمه cross hairs
cross hairs کامپيوتر : دو خط متقاطع روى يک دستگاه ورودى که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نماى يک سيستم گرافيکى را مشخص مى کند
Read More »ترجمه کلمه cross-fertilize
cross-fertilize (دوجنس مختلف را )باهم پيوند زدن
Read More »ترجمه کلمه cross file
cross file يک درميان در دو جهت قرار دادن
Read More »ترجمه کلمه cross fire
cross fire “اتش متقاطع ،(نظ ).اتشبار متقاطع ،اتش گلوله متقابل علوم نظامى : تداخل دو مکالمه تلفنى يا تلگرافى با هم”
Read More »ترجمه کلمه cross-flow
cross-flow علوم هوايى : دو سيال که بصورت عمود بر هم جريان دارند و توسط ورقه نازکى از هم عايق شده اند
Read More »ترجمه کلمه cross folding test
cross folding test علوم مهندسى : ازمايش چين خوردگى عرضى
Read More »ترجمه کلمه cross from a flank
cross from a flank “يک جناح را دور زدن علوم نظامى : عبور از يک جناح”
Read More »ترجمه کلمه cross face
cross face “درو از جلو( کشتى) ورزش : درو از جلو”
Read More »