cross-over (step) ورزش : طرز قرار گرفتن پا نزديک نقطه پرتاب نيزه
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه cross over point
cross over point “نقطه تقاطع مسير رژه ،نقطه همگذرى علوم نظامى : نقطه الحاق مسيرها”
Read More »ترجمه کلمه cross line
cross line “تار مو،بعلاوه داخل دوربين علوم نظامى : خط تار موى دوربين”
Read More »ترجمه کلمه cross-linking
cross-linking شيمى : اتصال عرضى
Read More »ترجمه کلمه cross loading
cross loading “سر شکن کردن بارها،تقسيم بارهاى هواپيما علوم نظامى : مخلوط کردن بارها”
Read More »ترجمه کلمه cross magnetizing
cross magnetizing الکترونيک : ميدان مغناطيسى متقابل
Read More »ترجمه کلمه cross member
cross member علوم هوايى : عضو ساختمانى براى اتصال دو ستون طولى هواپيما يا قطعات طولى ديگر
Read More »ترجمه کلمه cross-modulation
cross-modulation علوم هوايى : مدولاسيون ناخواسته که از يک کارير به کارير ديگر در همان گيرنده تاثير ميگذارد
Read More »ترجمه کلمه cross index
cross index شاخص متقابل ،فهرست تقابلى
Read More »ترجمه کلمه cross-kick
cross-kick “ضربه با پا به سمت ديگر زمين که مدافع کمترى دارد( رگبى) ورزش : ضربه با پا به سمت ديگر زمين که مدافع کمترى دارد”
Read More »